شهرشیشه ایی
مهربانم سلام بازهم اين چنين آشفته ام و مي دانم که آرامشي در پي نيست اي کاش که حتي براي لحظه اي چند آرامشي قبل از طوفان وجودم را فرا مي گرفت بي قرار پرسه مي زنم روياهاي شيرينمان را اما اين بار بي حضور تو عادت کرده ام به اين سفر هر روزه ام اين روزها دگر چشمم نمي گريد اين روزها دلم مي گريد کاش کسي بود تا چتري مي شد براي دل باراني من نمي دانم که دغدغه ذهن تو اين روزها چيست اما مدام دلشوره هاي عجيب ديوانه ام مي کند سست و خسته و خموده ام بي اختيار برايت مي نويسم چرا که طاقتي ديگر برايم نمانده است مي دانم که اين بار هم پاسخي براي حرفهاي من نيست اما آرام مي شوم حتي اگر بدانم که حرفهايم خوانده مي شود از جانب تو حرفهايم بي پاسخ ماند نگاهم در تاريکي پوسيد و بغض راه گلويم را بست و قلبم سرد شد و ذهنم آب شد، همه چيز در درونم از هم گسست جز حضور تو تنها به من بگو تا به کي نامه هاي بي جواب را در گنجينه اين خانه بسوزانم تا کسي نفهمد که من تنهايم.
نظرات شما عزیزان:
اینبار هم تو گفتی دوستم داری و دو تا به نفع تو ، دلم دیوانه شده از دست محبتهای تو
جالب بود.
منم آپم منتظرتونم
قالب رایگان وبلاگ کد آهنگ |