شهرشیشه ایی
شيشه اي ميشکند......يک نفر ميپرسد...چرا شيشه شکست؟؟؟ مادر ميگويد:شايد اين رفع بلاست...يک نفر زمزمه کرد:باد سرد وحشي مثل يک کودک شيطان آمد... شيشه پنجره را زود شکست...کاش امشب که دلم مثل آن شيشه مغرور شکست عابري خنده کنان مي آمد...تکه اي از آن را بر ميداشت...اما امشب ديدم...هيچ کس هيچ نگفت.غصه ام را نشنيد... از خودم ميپرسم آيا ارزش قلب من از شيشه پنجره هم کمتر است؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دل من سخت شکست...اما هيچ کس هيچ نگفت و نپرسيد چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ براي همه دل شکسته ها.......
نظرات شما عزیزان:
قالب رایگان وبلاگ کد آهنگ |